لذیذ. بامزه. خوشمزه. خوش طعم. خوشخور، آنکه غذاهای نکو خورد. آنکه غذاهای لذیذ خورد. (از ناظم الاطباء) : خرخر، مرد خوش خوراک خوش پوشاک. (از منتهی الارب) ، کنایه از مردم خوشگذران راحت طلب. (از ناظم الاطباء)
لذیذ. بامزه. خوشمزه. خوش طعم. خوشخور، آنکه غذاهای نکو خورد. آنکه غذاهای لذیذ خورد. (از ناظم الاطباء) : خِرخِر، مرد خوش خوراک خوش پوشاک. (از منتهی الارب) ، کنایه از مردم خوشگذران راحت طلب. (از ناظم الاطباء)