جدول جو
جدول جو

معنی خوش پوشاک - جستجوی لغت در جدول جو

خوش پوشاک
(خوَشْ / خُشْ)
آراسته. نیک پیراسته در لباس. خوش لباس. (ناظم الاطباء) : خرخر، مرد خوش خوراک و خوش پوشاک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
ویژگی کسی که خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خرد خرد، خوش خوش، رفته رفته، آهسته آهسته، تدرّج، آرام آرام، کیچ کیچ، جسته جسته، پلّه پلّه، متدرّج، کم کم، نرم نرمک، اندک اندک، نرم نرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش پوش
تصویر خوش پوش
ویژگی کسی که لباس خوب و خوش دوخت می پوشد
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ خوَ / خُ)
لذیذ. بامزه. خوشمزه. خوش طعم. خوشخور، آنکه غذاهای نکو خورد. آنکه غذاهای لذیذ خورد. (از ناظم الاطباء) : خرخر، مرد خوش خوراک خوش پوشاک. (از منتهی الارب) ، کنایه از مردم خوشگذران راحت طلب. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خوَ / خُ شَ)
نرم نرمک. آهسته آهسته. کم کمک. رفته رفته. بی شتاب. به آهستگی. به آرامی. خوش خوش. گلچین گلچین. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
اندک اندک بتدریج کم کم نرم نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
((~. خُ))
کسی که خوب غذا بخورد، خوشخوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
((~. خُ شَ))
اندک اندک، کم کم
فرهنگ فارسی معین
شکم پرست، نوشخوار، خوش خواره، خوش خوار
متضاد: بدخوراک، پرخور، پرخوراک، خوش اشتها، شکمو
متضاد: کم خوراک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شیک پوش، خوش لباس
متضاد: بدلباس
فرهنگ واژه مترادف متضاد